صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 20

موضوع: ●●*^*●●عرض تسليت ويژه شهادت حضرت زهرا(س) به روايت 45 روز ●●*^*●●

  1. #1
    همکار بازنشسته محب الحسين آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    1,899
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ●●*^*●●عرض تسليت ويژه شهادت حضرت زهرا(س) به روايت 45 روز ●●*^*●●




    كار بيماري زهرا آنقدر دشوار شد

    هر طبيب آمد مداوايش كند....

    بيمار شد...


    "شهادت ام ابيها فاطمة الزهرا (سلام الله عليها) تسليت باد (به روايت 45 روز)







  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    همکار بازنشسته محب الحسين آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    1,899
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض السلام عليك يا فاطمة الزهرا "



    چه آمده به سر چشمهايت اي بانو

    كه با دو دست پي جانماز مي گردي...







  4. #3
    همکار بازنشسته محب الحسين آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    1,899
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض السلام عليك يا فاطمة الزهرا "




    اگر زهرا نبود...

    بـاغ هسـتی بـی صفــا می شد اگــر زهرا نبود
    عطر گل از گل جدا می شد اگــر زهــرا نبود...



    تــیـرگی در اوّلین بــرخـورد بــا خورشیـد عـشق
    چـیـره بـر آیـینه هـا مـی شــد اگر زهرا نبود...


    ارتــزاق آفــتـــاب از روی عـالــم تـــــاب اوسـت
    این جهان ظلمت سرا می شد اگر زهرا نبود...


    ابـرهــای کفــر آلـــود از نـــــسـیـــم فــتـنـه ها
    در هـوای دل، رهــا مــی شد اگـر زهرا نبود...


    در دل امـــواج تــوفـــان زای اقـیـانــــــوس دهــر
    فُـلـک دیـن بی ناخدا می شد اگر زهرا نبود...


    نــصـرت حــــق در بـرِ کـفــــر از فـداکاریِّ اوست
    کفر، حـق را رهـنـمـا می شد اگر زهرا نبود...


    قـامت یـکـتــاپـرستـــانــی هــمــانــنـــد عـلــی
    زیـر بــار غـم، دو تــا مــی شد اگر زهرا نبود...


    دست حـبـل اللّه را بـسـتـنـد ره پــویـــانِ کفـــــر
    فتنه بیش از این به پا می شد اگر زهرا نبود...


    عشق اگر دارد حیات از اوست «یاسر» بی گمان
    عشق در عالـم فـنـا مـی شـد اگر زهرا نبود...








  5. #4
    یه دنگ سایت به نامشه لیلا53 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,501
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
    ای کاش مدینه درو دیوار نداشت
    فریاد دل محسن زهرا این است
    ای کاش در سوخته مسمار نداشت
    :rose:من که از مینای عشقت مست مستم یا علی:rose:
    لاف یکرنگی زنم چون حق پرستم یا علی :rose:
    شعله عشق تو و بغض عدویت دائما
    گشته مانوس دلم جانم فدایت یاعلی:rose:

  6. #5
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]




    یَا مُمتَحَنَةُ امتَحَنَکِ اللهُ الَّذي خَلَقَکِ قَبلَ أن یَخلُقَکِ، فَوَجَدَکِ لِما امتَحَنَکِ
    صابِرَةً، وَ زَعَـمنآ اَنَّا لَکِ اَولِیآءُ وَ مُصَـدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لِکُلِّ مآ اَتانا بِهِ
    اَبُوکِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَاَتَی بِهِ وَصِـیُّهُ، فَاِنّا نَسئَلُکِ اِن کُنّا صَدَّقناکِ،
    اِلاّ اَلحَـقـتـِنا بِـتـَصدیـقـِنا لـَـهُما، لِنـُـبَـشِّـرَ أنفُسِنا بِاَنّا قَـدطَهُرنا بِوِلایَتِکِ.

    اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا بِنتَ نَبِیِّ الله، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا بِنتَ حَـبـیـبِ اللهِ، اَلسَّلامُ
    عَلَیکِ یا بِنتَ خَـلیلِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا بِنتَ صَـفِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ
    یا بِنتَ اَمـیـنِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا بِنـتَ خَـیـرِ خَـلـقِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ
    یا بِنتَ اَفضَلِ اَنـبـِیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَـتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا بِنتَ خَـیرِ
    الـبـَرِیَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا سَیـِّدَةِ نِـسآء العالَمینَ، مِنَ الاَوَّلینَ وَ الآخِرینَ،
    اَلسَّلامُ عَـلَیکِ یا زَوجَـةَ وَلیِّ اللهِ وَ خَـیـرِ الخَلـقِ بَعــدَ رَسُول اللهِ، اَلسَّلامُ
    عَلَیکِ یآ اُمَّ الحـَسَنِ وَ الحُـسَینِ، سَیِّدَی شَبابِ اَهــلِ الجَنَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ
    یا اَیَّتُهَـا الصِّـدّیقَـةُ الشَّهـیدَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اَیَّتُهَـا الرَّضِـیـَِةُ الـمـَرضِیـَّةُ
    الـزَّکِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اَیَّتُهَا الـحَـورآءُ الاِنـسیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اَیَّتُـهَا
    التَّـقـِیَّةُ النـَّقِـیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اَیَّتُهَا الـمُحَـدَّثَةُ العَلمیَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا
    اَیَّتُهَا الـمَظـلُومَةُ الـمَغضُوبَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اَیَّتُهَا المُضطَهَدَةُ المَـقهُورَةُ،
    اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا فـاطِـمـَةُ بِنتَ رَسُول اللهِ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، صَلَی اللهُ
    عَلَیکِ وَ عَلَی رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ، أشـهـَدُ اَنَّکِ مَضَیتِ عَلی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّکِ،
    وَ اَنَّ مَن سَرَّکِ فَـقـَد سَرَّ رَسُـول اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ، وَ مـَن جَـفـاکِ
    فَـقـَد جَفا رَسُول اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ، وَ مَن آذاکِ فَقَد آذی رَسُول اللهِ
    صَـلَی اللهُ عَـلَیهِ وَآلـهِ، وَ مَـن وَصـَلَـکِ فَـقـَد وَصَـلَ رَسُـول اللهِ صَلَی اللهُ
    عَلَیهِ وَآلهِ، وَ مَن قَطَـعَکِ فَـقـَد قَطَعَ رَسُول اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ، لِاَنَّکِ
    بِـضـعَـةٌ مـِنهُ وَ رُوحُهُ الـَّذی بَـینَ جَنبَیهِ، اُشهِـدُ اللهَ وَ رُسُـلَهُ وَ مَـلآئِکَتَهُ،
    اَنّـي راضٍ عَمـّـَن رَضـیـتِ عَـنهُ، ساخـِطٌ عَلی مَن سَخِـطـتِ عَـلَیهِ، مُتَبِّرِءٌ
    مِمَّن تَـبـَرَّئـتِ مـِنـهُ، مُوالٍ لِـمـَن والَـیـتِ، مُعـادِ لِمَن عادَیتِ، مُبغِـضٌ لِمَـن
    اَبغَـضتِ، مُحِّبٌ لِمَن اَحبَبتِ، وَ کَفیَ بِاللهِ شَهیداً وَ حَسیباً وَ جازِیاً و مُثیباً.


    بزم ماتم

    ** یــاد آن روزی که مـا هــم، ســایـه بر سر داشتیـم **
    ** هـمـچـو طـفـلان دگــر، در خــانـه مـــادر داشـتـیــم **

    ** جـد ما پـیغـمـبـر(ص) از ما چهـره پـنـهـان کرد و ما **
    ** یـادگـاری هـمـچـو زهــرا(س) از پـیـمـبـر(ص) داشتیم **

    ** مـــادر مـظـــلــومــه مـا نـیـز، رفــت از دســت مــا **
    ** مـرگ او را، کـی بـه ایـن تـعـجـیــل بـاور داشـتـیـم **

    ** انــدر آن روزی کــه آتـــش، بــر ســرای مـا زدنـد **
    ** مـا در آنــجــا حــال مــرغ ســوخـتـه پــر داشـتـیــم **

    ** آمد و رفت از جهان، محـسن(ع) در آن غوغا دریغ **
    ** آرزوی دیــــــدن روی بـــــــرادر داشــــــتــــیــــم **

    ** مـادر ما خـود ز حـق، میخواست مــرگ خویش را **
    ** ورنــه ما بـهــرش دعـــا، بــا دیــده تــر داشــتــیــم **

    ** روزهــای آخــر عــمــرش، ز مـا رو مـی گــرفــت **
    ** چون علی(ع) ماهم از این غم، دل پر اخگر داشتیم **

    ** در شــب دفــنــش بـه مـا مـعــلـوم شـد ایـن راز را **
    ** تـا ز روی نـیــلـگــونــش بـوســه ای بـرداشـتــیــم **

    ** از کـفـن دسـتـش بـرآمـد، جـســم مـا در بـر گرفـت **
    ** جسـم او را هـمـچـو جـان، ما نـیـز در بـر داشـتـیم **

    ** از فــراق روی مــادر، بــا پــدر هــر روز و شــب **
    ** دو بـرادر بــزم مــاتــم بــا دو خــواهــر داشــتــیــم **

  7. #6
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض


    اسماء بنت عمیس میگوید: وقتیکه حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) وارد خانه گردید، من چند لحظه ای انتظار او را کشیدم، سپس او را صدا زدم، جواب نداد، سپس صدا زدم ای دختر محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم)! ای بهترین دختری که از مادر متولد گردید! ای دختر بهترین انسانها! ای دختر آنکس که به مقام قرب ربوبی رسید! جواب نداد. وارد اتاق شدم. پارچه از رویش کنار زدم، دیدم از دنیا رفته و به شهادت نائل گردیده. (1) با دلی پر از غصه و ستم دیده، در فاصله بین مغرب و عشاء وفات کرد. (2)

    ** بـســتـر بـیـمـار عــلـی(ع) جـمـع شد **
    ** فاطمه(س) پروانه، علی(ع) شمع شد **


    اسماء میگوید: خود را روی بدن حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) افکندم، او را بوسیدم و عرض کردم ای فاطمه(سلام الله علیها)! هنگاهی که بر پدرت وارد شدی، سلام مرا به او برسان.


    در همین وقت امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) وارد خانه شدند و از شهادت مادرشان باخبر شدند. امام حسن(علیه السلام) خود را روی جنازه مادر انداخت، او را میبوسید و میگفت: مادر جان! با من سخن گو پیش از آنکه روح از بدنم خارج گردد. امام حسین(علیه السلام) پاهای مادر را میبوسید و میگفت: مادر جان! من پسرت حسین هستم، با من صحبت کن پیش از آنکه دلم از جا کنده شود و بمیرم.

    **
    باز شد تا که در حـجـره ام الحـسـنـیـن) **
    **
    گفت با گریه حسن(ع)، آجرک الله حسین)**




    سپس حسنین(علیهما السلام) بسوی مسجد رفتند و پدرشان،امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)را از شهادت مادرشان با خبر ساختند.

    ** علی(ع) بیا فاطمه(س) خاموش شد **
    ** مــادر زیـنـبـین، کـفـن پــوش شد **


    امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) بسوی منزل آمد و میفرمود: ای دختر پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) تو تسلیت بخش من بودی، بعد از تو، از که تسلیت جویم؟

    خدایا! من از دختر پیامبرت راضی ام، خدایا! او از تو میترسید، او را پناه ده، از ما مفارقت کرد و نزد تو آمد، به او نیکی کن، بر او ستم شد، به نفع او داوری نما، تو بهترین داورانی. (3)

    ** بـین مـن و مغیره، خـدایا تو حـکـم کن **
    ** در روز دادخواهی من،ای دادخواه من **

    ** جـرمـم چـه بـُد، که بر بدنم تـازیانه زد **
    ** در پـیــش دیــده پــســـرم، ای الــه من **
    حضرت ام کلثوم(سلام الله علیها) که خود را به چادری پیچیده بود، از منزل بیرون آمد؛ فریاد میزد: ای پدر جان! یا رسول الله! گویا امروز تو را از دست دادیم. دیگر حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها)را نمیبینم. صدای ضجه و شیون از مدینه بلند شد.بسوی خانه امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)حرکت کردند و در آنجا جمع گشتند و در انتظار خروج جنازه بودند. ابوذر از خانه بیرون آمد فرمود: به خانه هایتان بروید، چون تشییع جنازه دختر پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به تأخیر افتاد. (4)

    ** اول فـــــــدایـــــیــــه ، راه ولــایــــــت **
    ** بـیـن دیــوار و در، شــد ایــن جــنــایـت **

    ** شـد کـشـتـه زهــراء(س) ... ام ابــیــهــا **

    **یا صاحب الزمان عجل ظهورک**


    ** شـمـع بـزم عــلـی(ع)، گـردیده خـاموش **
    ** فـریـاد وا اُمـــاه، مـی رسـد بـر گــوش **


    ** در این دل شب ... کلثوم(س) و زینب(س) **
    **یا صاحب الزمان عجل ظهورک**



    بعد از پراکنده شدن مردم، امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) شخصا به غسل دادن حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) مشغول گردید.


    امام صادق(علیه السلام) علت اینکه خود امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، متکفل غسل حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) گردید، چنین بیان کرد:حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها)، صدّیقه بود، باید صدّیق او را غسل دهد. همانگونه که مریم را عیسی غسل داد. (5)

    و نیز امام صادق(علیه السلام) فرمود: امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) سه مرتبه و پنج مرتبه آب به روی بدن حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) ریخت و آب پنجم را با مقداری از کافور مخلوط کرد. در حین غسل دادن می فرمود: خدایا! این کنیز تو و دختر پیامبرت و برگزیده از خلقت میباشد. خدایا! حجتش را به او تلقین نما و دلیلش را بزرگ نما و درجه اش را زیاد کن و بین او و حضرت محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم) جمع کن. (6)

    امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) با باقیمانده حنوط پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را حنوط کرد. حنوط پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را جبرئیل آورد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: ای علی(علیه السلام) و ای فاطمه(سلام الله علیها)! این حنوط از بهشت است، جبرئیل آورده و به شما سلام رسانید و گفت: این را بین خودتان و من تقسیم کنید. حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) عرض کرد: یک ثلث از آن تو باشد، باقیمانده وابسته به نظر علی(علیه السلام) است، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) گریست و حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را در بغل گرفت و فرمود: تو به سر حد کمال رسیدن و در طریق حق و الهام شده هستی، آنگاه به امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) فرمود: نظرت را در باقیمانده حنوط بگو. امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) عرض کرد:نصف آن برای فاطمه زهراء(سلام الله علیها) و باقی را هر که شما بفرمایی. پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: باقیمانده برای شما. (7)


    امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را در هفت پارچه کفن کرد. (8) پیش از آنکه بندهای کفن را ببندد، صدا زد: ای ام کلثوم و ای زینب و ای فضه و ای حسن و ای حسین! بیائید از مادرتان توشه ای بگیرید که دیگر او را نخواهید دید. حسنین(علیهما السلام)آمدند و میگفتند: وا حسرتا! از فراق جدمان فارغ نشدیم که به داغ مادر مبتلا گردیدیم. مادر جان! وقتی که جدمان را ملاقات نمودی، سلام ما را به او برسان و بگو: بعد از تو یتیم شدیم.

    ** بـیـت آتـش زده، مـاتـم سـرا شد **
    ** از قـرآن عـلی(ع)، کوثر جدا شد **

    ** تـمــامِ هـســتم، رفـتـه ز دسـتـم **
    ** بی تو یافاطمه(س)، خانه نشستم **

    ** با اشـک دیده ام، شـستم شبانه **
    ** هم جای سـیـلی و ، هم تـازیانه **

    ** یـارب دادم ز کـف، بـود و نبودم **
    ** شـد چـیـده با لـگد، یـاس کـبودم **

    ** غـــمـخـانـه مـا، دارد تـــمـاشــا **
    ** از داغ فـاطـمـه(س)، افتادم از پا **


    امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، میگوید: خدا را گواه میگیرم که حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) ناله ای زد و فریاد کشید، دستش را از کفن بیرون آورد، یتیمانش را در بغل گرفت و به سینه چسبانید، ناگاه هاتفی ندا داد: یاابالحسنین! آنها را از روی جنازه مادرشان بلند کن، که ملائکه آسمان را به گریه انداختند.امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، آنها را بلند کرد و بندهای کفن را بست. (9)

    ** کودکان اطراف مادر آه و افغان میکنند **
    **
    سینه مجروح مادر،بوسه باران میکنند **


    آنگاه امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، بر جنازه حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) نماز خواند.

    امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) و عقیل و عمّار و سلمان و مقداد و ابوذر نیز با امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) نماز خواندند. (10) سپس حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها)را در منزلش دفن نمودند. (11)



    امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) هنگامیکه حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را در لحد نهاد، فرمود:
    « بسم الله الرحمن الرحیم »
    ای فاطمه! به یاری خدا و اسم خدا و بر دین رسولخدا(صلی الله علیه و آله وسلم) تو را به آن کسی که به تو سزاوارتر بود تسلیم نمودم. برای آن را میخواهم که خدایت میخواهد، سپس این آیه را تلاوت فرمودند:
    « منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة أخری » (12)


    در روایت اهل تسنن چنین آمده است: وقتی امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را در قبر گذاشت و خاک به روی آن ریخت،

    فرشتگان سوال از وی پرسیدند: پروردگارت کیست؟
    فرمود: الله ربّی. یعنی خدا پروردگار من است.

    پرسیدند: پیامبر کیست؟
    فرمود: پدرم حضرت محمد
    (صلی الله علیه و آله وسلم).

    گفتند: امامت کیست؟
    فرمود: امیرالمؤمنین حضرت علی
    (علیه السلام) که بالای قبرم ایستاده. (13)



    امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) در بقیع صورت هفت قبر (14) یا چهل قبر (15) ترتیب داد.

    وقتی که ابوبکر(لعنة الله علیه) و عمر(لعنة الله علیه) از دفن حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) اطلاع یافتند، و در بقیع قبرهای تازه ای دیدند، ناراحت شدند و کار بر آنان مشکل گردید. گفتند راه چاره اینست که زنهای مسلمان را ببریم تا قبور را نبش نمایند و حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را بیرون آوریم و بر او نماز بخوانیم.

    امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) از جریان باخبر شد. لباس زردی که وقت جنگ میپوسید، در بر کرد و ذوالفقار را به دست گرفته، خشمناک از خانه بیرون آمد و سوگند یاد کرد که اگر سنگی را از قبرها جابجا کنید، شمشیر در میان آنها میکشم. عمر(لعنة الله علیه) به حضرت بر خورد و عرض کرد: یاابالحسن! چرا چنین کردی؟ بخدا قسم که قبر حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را نبش میکنم و بر او نماز میگذارم. امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) یقه عمر(لعنة الله علیه) را گرفت و او را به زمین زد و فرمود: ای پسر زن سیاه رو! از حق خودم چشم پوشیدم، زیرا که ترسیدم مردم از دین برگردند اما نسبت به قبر حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) نمیگذرم. سوگند به آنکه جان من بدست اوست، اگر سنگی را جابجا کردی، زمین را از خون شما سیراب خواهم کرد. ابوبکر(لعنة الله علیه) آمد، امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) را به رسولخدا(صلی الله علیه و آله وسلم) قسم داد که دست از عمر(لعنة الله علیه) بردارد. امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) او را رها کرد، مردم متفرق گردیدند. (16)


    «حضرت علی
    (علیه السلام) برمزارحضرت زهراء(سلام الله علیها)»




    ** به وقت مرگ، پر کردم ز خـون چـشم تر خود را **
    ** که تنها می گذارم بین دشـمــن، شــوهـر خود را **
    **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**


    ** فـتـادم ســخـت در بـسـتـر، الــهـی بـرنــدارم ســر **
    ** کـه ســر بـنهـاده بر دیوار ، بـینم هــمسر خود را **
    **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

    ** خــدایــا! اولـیـن مـظـلــوم عـالـم را تـو یـاری کن **
    ** که امـشــب مـی دهـد از دست، تنها یاور خود را **
    **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

    ** الــهــی! تـا جـهــان بـاشــد، نـبـیـنـد دیــده طـفـلـی **
    ** کـنــار خــانــه زیـر تـازیــانــه، مــــــادر خــود را **
    **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

    ** اجــل ای کاش، در آن ماجرا می بست چشمم را **
    ** نـمــی دیـــدم نــگـاه دردنــاک دخـــتــــر خـــود را **
    **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

    ** گواهی می دهد، فردای مـحشر عضو عضو من **
    ** که کشـتـند این جماعت، دخـتـر پـیـغـمـبر خود را **
    **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

    ** علی جان گریه کن تا عقده ای از سینه بگشایی **
    ** مکـن حـبـس ایـنـقـدر، آه دل غــم پـرور خـود را **
    **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

    ** از آن تـرسـم، تـو را فـردا فـلک از پـا در اندازد **
    ** که امشب می دهی از دست، رکـن دیگر خود را **
    **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

    ** حــلالـم کـن حـلالـم کـن حـلالـم کـن حــلالـم کـن **
    ** خــداحـافــظ ، که گفتم با تو حــرف آخـر خود را **
    **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**



    مراسم دفن را در کمال خفاء و پنهانی و با سرعت انجام دادند، مبادا دشمنان مطلع شوند و از دفن حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) مانع گردند. اما همین که امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) از دفن فارغ گردید. غم و اندوه فراوان بر او هجوم آوردند. امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) این اشعار را خواند. (17)


    1_ لکل اجتماع من خلیلین فرقة ... و کل الذی دون الفراق قلیل
    2_ و ان افتقادی فاطماً بعد احمد ...... دلیل علی ان لایدوم خلیل
    1_ وصل با دوست کم دوام بود ............ فرقت دوستان مدام بود
    2_ رحلت فاطمه(س) پس از احمد(ص) ... شاهد صدق این کلام بود




    و نیز امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) این دو شعر را خواند: (18)

    1_ نفسی علی زفراتها محبوسة ..... یا لیتها خرجت مع الزفرات
    2_ لاخیر بعدک فی الحیات و انما ... أبکی مخافة أن تطول حیاتی

    1_ روح پابند محنت زهراست ............ از بدن گر برون رود چه رواست؟
    2_ بعد مرگت حیات من نکو نبود ... بی تو عمر از برای من نه سزاست



    سپس امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) متوجه قبر رسولخدا(صلی الله علیه و آله وسلم) شده، عرض کرد: سلام بر تو ای رسولخدا! از من و از جانب دخترت و حبیبیه ات و نور چشمت و آنکه به خدمتت میرسد، آنکه که با دلی پر از غصه در کنار تو به خاک سپرده شد و خدا خواسته بود که از همه زودتر به تو بپیوندد.

    یا رسول الله! صبر من در مصیبت دختر برگزیده تو تمام، حوصله ام در فراق بهترین زنان جهان به پایان رسید، اما چاره ندارم، باید طبق سنت تو صبر کنم؛ چنانکه در مصیبت تو صبر کردم.
    یا رسول الله! با دست خودم تو را در لحد گذاشتم پس از آنکه در دامن من قبض روح شدی و با دست خود دیدگانت را بستم، مراسم دفن و کفنت را شخصا انجام دادم.


    آری؛ صبر میکنم و میگویم: « انا لله و انا الیه راجعون »
    یارسول الله! آن ودیعه را که به من سپرده بودی هم اکنون به سویت بازگشت.



    ** به اشـک هـمچـو باران اینچنین با ابر می خوانم **
    ** ببار ای ابر، من محبوب خود زین قبر می خوانم **

    ** هـمـای صـبــرم اما آنچنان بی صـبـرم از داغـش **
    ** کـنـار قــبــر زهـــرایـم، نـمـاز صـبـر مـی خـوانـم **



    حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) از دست من ربوده شد، زمین و آسمان از نور و زیبائی افتاد،
    یارسول الله! اندوه من پایان ندارد، خواب به دیدگانم راه ندارد، غم و غصه های من تمام نمی شود، مگر اینکه بمیرم و به نزد تو بیایم، همانا غم و اندو هی ست که از جراحت های قلب بیرون میشود، غصه ایست که تحریک شده است.


    انجمن باصفای ما چه زود از هم پاشید؟ درد دلم را با خدا میگویم.
    یا رسول الله! دخترت برایت خبر می آورد که امت اجتماع کردند و خلافت را از من گرفتند، حق زهرایت را غصب نمودند، احوال و اوضاع را از فاطمه(سلام الله علیها) بپرس. زیرا چه بسیار درد دلهایی داشته که نتوانسته اظهار کند. خدا در بین ما و این مردم داوری میکند. با تو وداع میکنم ولی نه از آن جهت که از بودن سر قبرت خسته شده ام و اگر از حضورت بروم نه از آن است که ملول شده ام، و اگر سر قبرت بمانم نه از آن جهت است که وعده های خدا را درباره صبر کنندگان باور نداشته باشم، باز هم صبر از همه چیز بهتر است.

    اگر بیم چیرگی دشمنان نبود، در آرامگاهت اقامت میگزیدم و در این مصیبت بزرگ، مانند زن بچه مرده گریه و ناله میکردم.

    یارسول الله! خدا میداند که ناچار شدیم دخترت را مخفیانه و در تاریکی شب به خاک بسپاریم، حقش را گرفتند و از ارث محرومش نمودند _ در حالیکه یاد تو فراموش نشده بود و از فوت تو زیاد نگذشته بود _ دردهای درونی خودم را به خدا عرضه میدارم و این مصیبت دردناک را به شما تسلیت میگویم، درود بر تو و همسر مهربانم. (19)

    ** گـوشـه خـانـه نـشسـتم، چه کنم؟ **
    ** هستی ام رفته ز دستم، چه کنم؟ **

    ** گـــل نـــورســـتـه مـا را چـیـدنــد **
    ** ســفــره زنــدگــی ام بـرچــیــدنــد **

    ** حـال بی مـونس و یارم چـه کنم؟ **
    ** گـره افــتــاده بــه کـارم چـه کنم؟ **


    (1) کلینی در اصول کافی، در حاشیه مرآة العقول، ج 1، ص 382، روایت کرده که: حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) صدیقه بود و به شهادت رسید./طبرسی در احتجاج، ص54، همین روایت را بطور ارسال نقل کرده./ علامه مجلسی در مرآة العقول، ج 1، ص 383 میگوید: به شهادت رسیدن حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها)،از متواترات است.
    (2) مصباح الأنوار.
    (3) بحارالأنوار، ج 18، ص 271، در باب نماز بر میت.
    (4) روضة الواعظین، ص 131.
    (5) علل الشرایع صدوق، ص 22، باب 148.
    (6) بحارالأنوار، ج 18، ص 263.
    (7) الطرف ابن طاووس، ص 41، طرفه 27.
    (8) مصباح الأنوار.
    (9) بحارالأنوار، ج 10، ص 51.
    (10) روضة الواعظین، ص 131.
    (11) در عیون المعجزات، ص 47 میگوید:حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را در بقیع دفن نمود./ در دلائل الامامة، ص 46 میگوید: وی را در روضه پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) دفن کرد./ علامه حلی در کتاب منتهی و صدوق در من لا یحضره الفقیه میگویند: صحیح آنست که وی را در خانه اش به خاک سپرد ولی بعد از آنکه بنی امیه، مسجد را توسعه دادند، قبر حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) داخل مسجد گردید./ علامه مجلسی در مرآة العقول، ج 1، ص 39 همین را قبول کرده است./ صدوق میگوید: سالی که به حج رفتم در برگشت قبر حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) که در خانه اش میباشد، زیارت کردم.
    (12) مصباح الأنوار.
    (13) الاصابة، ج 4، ص 478، در شرح زندگانی عروة بن مسعود.
    (14) روضة الواعظین، ص 131.
    (15) دلائل الامامة، ص 46.
    (16) دلائل الامامة، ص 46.
    (17) روضة الواعظین، ص 132./ کشف الغمة، ص 149./ مناقب خوارزمی، ج 1، ص 84./ مستدرک حاکم، ج 3، ص 163./ ابن شهرآشوب در مناقب، ج 2، ص 118، اشعاری ذکر کرده که در پاسخ امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) از غیب شنیده شد.
    (18) مناقب خوارزمی، ج 1، ص 48 به نقل از حاکم.
    (19) امالی شیخ مفید، ص 165./ امالی شیخ طوسی، ص67./ دلائل الامامة، ص 47./ کشف الغمة، ص 150./ و در روضة الواعظین، ص 131 مختصری از این خطبه آورده.


  8. #7
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض


    الا ای اهل مدینة الرسول(ص)!
    به هوش باشید!
    چه شده است؟!
    گویا بانگ رحیل است!
    خبر نزدیک شدن شهادت دخت نبی(ص)، در کوچه های مدینه طنین انگیز میشود!
    خدای من!
    آیا فاطمه(س) جوان، عزم سفر دارد؟!



    هزار چهرگان، آخرین نقشه را برای سرپوش گذاردن بر جنایات خود میچینند:
    آری، اگر از فاطمه(سلام الله علیها) عیادت نماییم، به عنوان رضایت بر ایمان تلقی میشود.

    چندین بار به محضر امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) رسیدند و اظهار نمودند که خواهانیم از دخت پیامبرمان عیادت نماییم! امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) آنان را با عناوین مختلف، نمی پذیرفت؛ تا اینکه با اصرار و مزاحمت مواجه میشد.روزی از روزها به مولا خبر رسید که، این دونفر(ابوبکر و عمر"لعنة الله علیهما") ساعت هاست که پشت در خانه نشسته اند و تقاضای عیادت دارند.ناگزیر پیشوای مظلومان به محضر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رسید و با قلبی آکنده از محنت و اندوه فرمود:ای سیدۀ علی! حکایت چنین است، چاره چیست؟
    حضرت فاطمه(سلام الله علیها) لحظاتی تأمل نمود.

    حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) که به عمق نیرنگ و حیله عمر و ابوبکر(لعنة الله علیهما)، دست یافته بود، بازحمت، زیر لب اینگونه با خدای خود عرضه داشت:چنان کنم که تا قیام قیامت نزد همگان مفتضح گردند.تو مرا عصمت الله و ولیة الله نامیده ای.

    آیه شریفه کلام وحی چه میگوید: « ... وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللهُ وَ اللهُ خَیرُ الماکِرین » (1)

    حرکت دیدگان را به طرف مولایش گرداند و با لبخندی سرشار از محبت و علاقه به پیشوایش اینگونه عرضه داشت:

    « یَا عَليُّ! ألبَیتُ بَیتُکَ وَ الحُرَّة أمَتُکَ »
    سیدی! علی جان! خانه، خانه توست و زهرای آزاده، کنیز توست! هر آنچه مصلحت میدانی عمل فرما.

    امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) با نگاهی سرشار از عطوفت فرمود: فاطمه جان! هرگونه با نسیم خوشرویی تو مواجه میگردم، آرامشی ابدی در روحم احساس میکنم.

    مولا از حجره خارج شد.انسیة الحوراء(سلام الله علیها)، فضّه را طلبید و فرمود: فضّه! بسترم را رو به دیوار نمای، و برای اندام و صورتم پوششی کامل بیاور.


    لحظاتی گذشت ...

    امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) که از نیت حبیبه اش آگاه بود، به همراه آندو داخل شد.

    عمر(لعنة الله علیه) و ابوبکر(لعنة الله علیه)، با فاصله ای زیاد، در مقابل بستر دخت نبی، زانو زده و باب مکر و حیله را اینگونه گشودند:

    « ألسَّلامُ عَلَیکِ یَا بِنتَ رَسُول الله! »

    حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) ماه صورت خود را برگرداند و با واکنشی ساده به تاریخ، پیام رساند که اینان در جان، بهره ای از ایمان نداشته اند.چرا که جواب سلام هر مسلمان واجب است.حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها)؛ معصومه است و ترک واجب نمیکند.

    با اصرار لحظاتی نزد، حضرت فاطمه ای که او را از جفا در بستر افکنده بودند، نشستند. ولی حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) روی خود را برگرداند! تغییر مکان داده،عمر(لعنة الله علیه) و ابوبکر(لعنة الله علیه)، از جا برخاستند و بار دیگر مقابل دخت نبی نشستند، سلام کردند. اما برای مرتبه دیگر ماه حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) خسوف نمود.


    آری، همین قدر اعلان بی آبروئی برای آندو کافی بود.حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) در حال زمزمه است و با پروردگار خود سخن میگوید، کسی جز درد آشنایش، حضرت علی(علیه السلام) نمی شنود:

    ... الهی! چون از جانب تو ماموریت عظیمی بر دوشم نهاده شده، آنها را به محاکمه دنیوی محکوم می سازیم و محاکمه اخروی را به تو می سپاریم.

    حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) سخن آغاز نمود و با اکره و در نهایت بی اعتنائی فرمود: از شما سوالی دارم، چنانچه پاسخم را دادید، صحبت می کنم.

    عمر(لعنة الله علیه) و ابوبکر(لعنة الله علیه)، با بیان مکر پاسخ دادند: سراپا گوشیم ای دختر رسول خدا.


    حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) فرمود: آیا به یاد دارید پدرم، رحمت عالمیان و پیامبر پروردگار جهانیان، نسبت به من چه فرمود:

    «...فاطِمَةُ بَضعَةُ مِنّي،مَن اَذها فَقَد اَذاني،وَمَن اَذاني فَقَد اَذی الله وَمَن اَذاها
    بَعدَ مَوتي کَمَن اَذاها في حَیاتي وَ مَن اَذاها في حَیاتي
    کَمَن اَذاها بَعدَ مَوتي »
    (2)



    وَ مِن ذالک قَول الله:« إنَّ الَّذینَ یُوذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ الله فِی الدُّنیا
    وَ الآخِرَةِ وَ أعَدَّلَهُم عَذاباً مُهیناً
    » (3)


    حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پاره تن من است. هر کس اسباب آزار او را فراهم نماید، مرا آزرده و هر آنکه مرا بیازارد، پروردگار را آزرده است، و هر کس بعد از مرگ من، او را بیازارد، همانند کسی است که در زمان حیاتم او را آزرده باشد، و هر کس در زمان حیاتم او را بیازارد، چون کسی باشد که پس از رحلتم او را آزرده باشد.

    و از همین باب،خداوند متعال فرموده است: همانا کسانی که خدا و رسول او را اذیت و آزار می دهند، مورد لعن خداوند متعال در دنیا و آخرت می باشند و خداوند برای آنان عذاب خوار کننده ای مهیا نموده است.


    ابوبکر(لعنة الله علیه) و عمر(لعنة الله علیه)،پاسخ دادند: آری، به خدا شنیدیم و هم اکنون به یاد داریم.


    حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) آهی از دل برکشید که کن و مکان را به لرزه افکند و بیان را به گریه غربت واداشت. سپس فرمود:

    « فَاني اُشهِدُ الله وَ مَلائِکَته اِنَکُما أسخَطتما وَ ما أرضیتماني وَ لَئن لَقیتُ
    النّبي لاشَکونشکما الیهِ »
    (4)

    خداوند و ملائکه را به شهادت می طلبم که شما دو نفر(ابوبکر و عمر "لعنة الله علیهما") مرا به خشم آوردید و آزردید و موجبات خشنودی مرا فراهم نکردید. اگر با پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) ملاقات کنم، شکایت شما را نزد پدرم خواهم نمود.



    بیان حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) با این جملات کامل گشت:
    « وَالله لاأکَلِمُکُما مِن راسي کَلَمة حَتّي القَي رَبّي فَاشکونَکما إلَیه بِما
    صَنَعتُما بِه وَ بي أرَکبِتُما منّي »
    (5)
    سوگند به خدا! بعد از این با شما دو نفر (ابوبکر و عمر "لعنة الله علیهما") حتی یک کلمه نیز سخن نمی گویم، تا به ملاقات پروردگارم بشتابم و شکایت شما دو نفر را به او برم و توضیح خواهم داد که شما با خدا و دین خدا و با من چه کردید و چه اعمالی مرتکب شدید.



    پس خطاب به اولی آن دو نفر یعنی ابوبکر(لعنة الله علیه) فرمود:
    « یا اَبابَکر! ما اَسرع ما اَعزتُم عَلی أهلِ بَیتِ رسول الله؟
    و الله لاالکِلمُ عُمَر حتی القی الله »
    (6)


    وَالله لااکَلَمُکَ أبَداً، و الله لادَعون الله علیک فی کُل صلاةٍ أصَلیها.

    ای ابوبکر! چه زود کینه های پنهانی خود را علیه اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ظاهر کردید؟

    سوگند به خدا! تا زنده ام با عمر(لعنة الله علیه) سخن نخواهم گفت.
    سوگند به خدا! از این پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت.
    به خدا سوگند! در هر نماز تو را نفرین خواهم کرد. (7)


    (( چه گوئیم از نفرین شده های حضرت فاطمه"سلام الله علیها" ))


    سپس حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) فرمود:بارالها! شاهد باش و ای کسانی که حضور دارید شما هم گواه باشید، که این دو نفر(ابوبکر"لعنة الله علیه" و عمر"لعنة الله علیه") مرا آزردند، هم در زمان حیات و هم هنگام مرگ.

    پس آهی جانسوز از دل برکشید که عالم را به لرزه و عالمین را به اشک ماتم نشاند.


    ..... اما آیا آنان (ابوبکر"لعنة الله علیه" و عمر"لعنة الله علیه") در مقابل فرمایش های ملکه دو سرا، حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) ، چه حرکتی نشان دادند؟!

    واکنش آنها چیزی جز نیرنگ و فریب نبود، چرا که خدعه را سنبل حیات و بقای خود می دانستند.

    مگر نبود که با تجمعشان برای آتش زدن بیت وحی ، پرچم عناد و کینه را در برابر منزلگاه جبرئیل، بر زمین کوبیدند؟

    مگر نبود که برای به شهادت رساندن اول شهید و نخستین شهیده راه ولایت، یعنی حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) و غنچه نشکفته اش حضرت محسن(علیه السلام) به یکدیگر نیشخند ارمغان می دادند؟


    مگر نبود که در کوچه های خالی از مهر مدینه، راه را بر حبیبه خدا بستند؟

    مگر نبود و نبود که .........



    وای که مصائب مادر را، نه قابل درک می بینیم و نه گنجانده در قالب بیان.


    ** بگين چاووش بخونه،که غم از دل امون برده **
    **
    بـيايد حـجـلـه بـبـنديم، آخه مـادر جـوون مـرده **

    **وااااااااي، مادر،مادر،مادر،مادر**

    ** لباس سـيـاه پوشيـدم، گـريه ها بر غمت کردم **
    **
    جـوونيمو يـا زهـراء(س)، نـذر عمر کمت کردم **

    **وااااااااي، مادر،مادر،مادر،مادر**

    ** تو رو مادر ميخونم، از نيگاهت جون ميگيرم **
    **
    اگـه خــدا نــکــرده، رو بـگــردونـي مـيـمـيـرم **

    **وااااااااي، مادر،مادر،مادر،مادر**

    ** دلـم گـرفـتـه آخـر، بـسـتـي بـاره سـفـر مـــادر **
    **
    يا که تـرک سـفـر کـن، يا مرا هـم ببـر مـــادر **

    **وااااااااي، مادر،مادر،مادر،مادر**

    ** دل مـن غــم نـصـيـبـه، بـر لـبـم امّـن يـجـيـبــه **
    **
    مگو عـجّـل وفـاتـي، به خدا حـيـدر(ع) غـريـبـه **

    **وااااااااي، مادر،مادر،مادر،مادر**



    آری، این زخم، مرهم نبیند، مگر آن که مولایمان گرد غربت از ذوالفقار برگیرد و با ندای:

    « أنا الصَمصامُ المُنتَقِم »
    منم شمشیر برّان انتقام!


    انتقام بزرگ مظلومه تاریخ را بستاند.


    آری، همه میدانیم که سرخی چشم به خون نشسته حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را مرهمی نیست، مگر دستان موعود مادر.



    ** وَ لا تُزیلُ حَمرة العَین سوی ... بَیضُ السیوفُ یُومَ یُنشَر اللِوی **




    ** صــد سـلامی بر رخ نـیـلی تـو **
    ** لـعـن حق بـر عامـل سـیلی تو **

    ** صـد سـلامی بر جـنـیـن با وفـا **
    ** غـنچه پرپر ز نسل مرتـضی(ع) **

    ** صد سلامی بر وصیت های تو **
    ** دفـن مخفی و مصیبت های تو **







    (1) سوره آل عمران، آیه 54.
    (2) بحارالأنوار، ج 43، ص 25.
    (3) سوره احزاب، آیه 57.
    (4) تاریخ طبری، ج3، ص202.
    (5) بحارالأنوار، ج 43، ص 197.
    (6) الامامة و سیاسة، ج 1، ص 13.
    (7) الغدیر علامه امینی، ج 7، ص 230.

  9. #8
    همکار بازنشسته محب الحسين آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    1,899
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض السلام عليك يا فاطمة الزهرا "

    مرو که کوچه برای پرت خطر دارد!!!

    مرو که رد شدن امروز دردسر دارد!!!


    مگر نگفت خداوند خلقتت حتی

    برای صورت تو برگ گل ضرر دارد؟


    گمان نمی کنم این مرد بی حیا این جا

    بدون حادثه دست از سر تو بردارد...


    ز روی پوشیه زد، تازه این چنین شده ای

    که چشمهات فقط دید مختصر دارد...


    نوشتند كه پیشانی ات به جایی خورد

    خلاصه ضربۀ بد این چنین اثر دارد ...


    بزرگ بانوی این شهر باورت می شد؟

    ز خاک کوچه حسن گوشواره بردارد؟؟؟







  10. #9
    همکار بازنشسته محب الحسين آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    1,899
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض السلام عليك يا فاطمة الزهرا "



    16 طلوع ديگر باقيست تا غروب مادر...







  11. #10
    یه دنگ سایت به نامشه لیلا53 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,501
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    برادر بزگوار یاد شهید و کاربر عزیز یا حق

    دست هر دوی شما انشالله به ضریح اقا امام علی(ع) برسه

    ان شالله اون جا برای مادر بزرگوار و جوان عزاداری کنید

    داغ اون قدر بزرگ هست که توی دل ما نمی گنجه

    یا صاحب الزمان اجرک الله
    :rose:من که از مینای عشقت مست مستم یا علی:rose:
    لاف یکرنگی زنم چون حق پرستم یا علی :rose:
    شعله عشق تو و بغض عدویت دائما
    گشته مانوس دلم جانم فدایت یاعلی:rose:

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فاطمه زهرا علیهاالسلام الگوی مبارزه سیاسی زن امروز
    توسط خادم الزینب در انجمن فاطمة الزهراء (س)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-02-2012, 12:42
  2. پاسخ به شبهات: شهادت حضرت زهراء (سلام الله عليها)
    توسط monji_2008 در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 04-05-2011, 12:22
  3. اصحاب و ياران مهدي( عج) چه كساني هستند و چگونه به امام ملحق مي شوند؟
    توسط monji_2008 در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 11-02-2011, 13:37
  4. آه سحر
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-12-2010, 08:50
  5. معرفى شهداى نهضت حسينی
    توسط محبّ الزهراء در انجمن عاشورا خون خدا جاری در رگهای تنزیل[ویژه نامه محرم]
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-12-2010, 23:55

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه